آخرین ارسال های انجمن

عنوان مطلب تعداد پاسخ ها تعداد بازدید ها آخرین پست دهنده
عقرب روی ریل اندیمشک یا از این قطار خون می چکد 0 287 admin
در بغداد 0 181 admin
نوکاپ 0 193 admin

خستگی

این روزها هر کیو میبینم خستست .. خستگی روحی ... دلش فراغت میخواد... آزادی، بی فکری، بی دغدغگی، رهایی ....
منم خستم ... دلم تنگه برای خودم برای ارامش برای سعادت برای با هم بودن برای شادی برای مسافرت برای جشن ...برای سلامتی، برای خوشی ها....
گذشتن از سختی ها کار راحتی نیست ... تازه بعدم که گذشتی به قول مشاور ها دیگه ادم قبل نیستی...
 ادمها مثل مولکول میمونن وقتی به هم برخورد میکنن انرژی هاشون انتقال پیدا میکنه به هم ...
 یعنی اگر کسی در حق دیگری بدی کرد دیگه به سادگی نیست که اون شخص همون ادم خوب قبلی بمونه، تعقیر میکنه ....
 مگر اینکه خیلی ادم سفت و سختی باشه و به اندازه کافی تو زندگیش پر و غنی شده باشه که دست خوش تعقیرات محیطی و یا بدی آدمها یا ضربه های زندگی نشه و بازم خوب بمونه ...
مگر اینکه قدرتی برتر، یک عشق، یک الهه تکیه گاهت باشه... یک قدرتدبرتری از خودت، از انسان، از زندگی، تا بتونی بهش تکیه کنی ... اگر ادم خیالش راحت باشه از این تکیه گاه الهیی قدرتمند به راحتی دستخوش طوفان نمیشه و ساده تر میگذره و کمتر تعقیر به منفی میکنه ....
دلمویه همچین قدرت الهی میخواد ... که دلم قرص بشه ....



[ سه شنبه 27 آبان 1399 ] [ 7:53 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

پیر شدی؟

۱۴ نکته در مورد پیری که هیچ کس به شما نمی گوید!

 

پیری چیز مزخرفیه
چون فقط تنها جیزی که پیش روت میبینی مرگه...
اونم تازه اگر سالم باشی وگرنه درد و رن بیماری هم داری...
ادم تا وقتی جوونم هست مرگو بازم جلو چشمش میبینه مخصوصن کسیکه جند بار از گور برگشته باشه
اینهمه جوون میفتن میمیرن اما بازم ادم تا جوونه امیدواره
 میگی شاید حالا نه، شاید وقتش نشده باشه.
 توان داری و تلاش میکنی و برای زندگی، تفریح، شادی، رسیدن، لذت بردن،
برای هر جیز که دوست داری و می خواهی تلاش میکنی...
اما وای از پیری که ضعف و ناتوانی نمیزاره کار خاصی بکنی.
 نه چشمی داری واسه خوندن، نه گوشی داری برای شنیدن،  نه پایی داری برای رفتن، نه توانی برای کار کردن، فقط فکر و خیال.
بدتر از همه تنهایی...
بدتر از تنهاییم هم وقتی هست که فکر کنی دورو ورت یک عالمه کفتارو لاشخور نشستن منتظر بالای سرت که بمیری و به کامی و نوایی برسن... از کجا معلوم حتی هر روز آرزوی مرگتو بکنن گه زودتر راحت شن و به نوایی برسن....
دیگه احساس دوستی هم نمی کنی. همش خلا دورت می بینی... 
و دشمنیکه باید ازشون بترسی، نکنه از حواس پرتیت از ندونستنت، از ضعفات، سو استفاده کنن، سرت کلاه بزارن...
نکنه می خوان نا زنده ای تکه پارت کنن بخورنت ...
یک عالمه دشمن و ترس دورت می بینی... 
و یک خلا پیش رو که فقط منتهی میشه به پیرتر شدن، یعنی بدتر شدن، یعنی مرگ...

خدا نکنه محتاج کسی بشی یا باشم... خدا نیاره اون روز که دستت جلو کسی دراز بشه....
چقدر تلخ ..... ولی حقیقت ...

البته همه پیرا این احساس رو ندارن



[ سه شنبه 27 آبان 1399 ] [ 7:51 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

شقایق توی تارییکی

بذر گل شقایق نعمانی به همراه آموزش کاشت گل شقایق - پوپونیک

 

وقتی روی کوهی تو تاریکی شب بایستی، دشت رو زیر پات تمام سیاه می بینی.... اما تو دلت عاشق اون دشتی
چون توی روز دیدی دشت زیر پات پر از شقایق های سرخ هست...
برای همین تو تاریکی هم، تو سیاهی هم، هنوز دلت عاشق اون دشت شقایق هست ...
هنوزم حالت روی کوه توی تاریکی با اون حال روزت خوب هست .....



[ سه شنبه 27 آبان 1399 ] [ 7:49 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

کجا کلاس داستان نویسی برم

نرم افزار کلاس آنلاین مدارس | نرم افزار مدیریت مدرسه | همکلاسی
یک کارشناس نقد داستان تو مصاحبه ای گفته بود... ما خیلی از داستانهایی که به دستمون میرسه ایده خوبی دارند اما پرداخت خوبی ندارن .. ماجرا سازی خوب نشدن ...
علتش واضحه چون اکثر کلاسهای آموزش داستان هزینه های هنگفت میگیرن اما بی سواد میدن بیرون ... اکثر نویسنده ها رو اگر مصاحبه هاشونو بخونید میبینید همشون دو سه جا کلاس داستان نویسی یا رمان نویسی شرکت کردند ... چون بار اول خوب نبوده مجبور شدن کلاس دیگه ای برن ... و یا کلی کتاب و مقالات مختلف برای تکمیل مباحث داستان نویسی بخونن ...
توصیه من اینه اگر علاقه به داستان نویسی و رمان نویسی دارید حتمن با تحقیق انتخاب کتید چون اینترنت پر از سایتها و کلاسهای مختلف آموزش داستان هست ... حتمن تحقیق کنید از چند تا هنرجوی همانجا و کیفیت کارشون رو بپرسید ... دوم حتمن کلاسهای کارگاهی شرکت کنید .. تو کلاسهای کارگاهی بعد از هر مبحث همه هنرجوها تمرین می نویسن و میخونن و همه مشکالاتشون برطرف میشه ... و سوم حتمن ببینید کسیکه میخواد بهتون درس بده خودش کتاب چاپ کرده یا نه.. کتاباشو بخونید ببینید دلنشین و حرفه ای هست یا نه کسیکه که خودش کتاب چاپ نکرده یا کتابهای خوبی چاپ نکرده یعنی هنوز خودش معلوماتش ضعیفه و حرفه ای نیست .... از بین دوجا کلاسی که خودم رفتم 🔔🔔🔔🔔کلاسهای مدرسه داستان آقای جزینی خوب بود و کارگاهی هم هست ... 💢چوک هم رفتم که اونجا به صورت تعریفی و جزوه ای آموزش داده می شد .. کارگاهی نیست ... به همین دلیل مفید نبود...
اگر تونستید کلاسهای داستان نویسی آقای هوشنگ مرادی کرمانی رو پیدا کنید که عالیه .. ایشون یک هفته تو رادیو آموزش داستان نویسی داشتن، چند سال پیش... من هر شب بعد حرفهای ایشون یک داستان کودک نوشتم .. اولین داستانم تو مجله جاپ شد.. باقیه داستانهامم هر جا گذاشتم می پسندیدند‌. تو همون یک هفته خیلی قدر و پربار آموزش دادند...



[ سه شنبه 27 آبان 1399 ] [ 7:47 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

سقاخونه

سقاخونه hashtag on Twitter

 

هربار از جلوی هر سقاخونه که رد شدم

گفتم ای کاش این اب معجزه میکرد ...


الان همش خوابمو میگم

ای کاش این خواب معجزه می کرد ....


هزار بار دلم خواست مثل پینوکیو از خواب بیدار شم
همون که میخواستم اون شده باشم


چند تا پری مهربون توی این دنیا هست
کی سراغ داره هر کدومش کجا هست


من فقط چند تا قدیس تو این دنیا میشناسم
که در خونه هر کدومش هزاربار

با چشم گریون بس نشستم


چقدر زمان تند میدوه و من

توان دویدن پابه پاشو دیگه ندارم ... .

خستم حال رقصیدن با غم روزگارو دیگه ندارم ...



[ سه شنبه 27 آبان 1399 ] [ 7:41 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]