آخرین ارسال های انجمن

عنوان مطلب تعداد پاسخ ها تعداد بازدید ها آخرین پست دهنده
عقرب روی ریل اندیمشک یا از این قطار خون می چکد 0 287 admin
در بغداد 0 181 admin
نوکاپ 0 193 admin

فصل مدرسه


از پنجره بیرون رو نگاه میکنم . هوا ابریه و زمین هنوز از بارون دیشب خیس... الان ساعتیه که باید بچه مدرسه ای ها تعطیل میشدند. صدای خندیدناشون دنبال هم کردناشون یا گاهی دعوا پسرها با هم میومد و من از شنیدنش دلم شاد میشد...
اما الان جز یکی دو نفر ماسک زده که با احتیاط از تو پیاده رو رد میشن کسی نیست ... مادری دست دو تا پسر دوقلوشو محکم گرفته تا پسر بچه های شیطون که کج و ماوج راه میرن دستشونو به جایی نزنن ... .یاد وقتی میفتم که تو راه پارک می رفتیم  با آوینا و ارغوان سه تایی جفت پا میپریدیم روی برگهای خشک و خیس توی پیاده رو و از صدای خش خشون می خندیدیم ... بعد میگفتیم دوباره بهار میاد درختا شکوفه میزنن بازم میایم پارک اینبار روی گلپرهایی که از درختها میریزن زمین میپریم ...
چه دوره بی رحمی... که عده ای جایی بشینن و برای کشتن مردم جهان برنامه ریری کنن...

 

تق و تق و تق
خش و خش و خش
صدا میکنن
زیر کفشامون
برگهای خشک و
ترِ خیابون
من و آوینا
میدُویم با هم
روی برگای
کف خیابون



[ پنجشنبه 25 دی 1399 ] [ 14:02 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

موهاشوو قیچی می کنه و خنده


یه روز یه دخترِ
 نازو خشکلی
جلو اینه تا سرشو دید
به خودش خندید
مثل یه بچه دیو
شاخ دراورره بود
 تاکه شاخو دید
به خودش خندید
قیچی و برداشت
رو سرش کشید
اون شاخ درازو
 از رو موهاش چید
 بهشون گفتش
دیگه شاخ نشین
 مثل دیوِ زشت
دیگه بد نشین
مامانش اومد
 تا که اونو دید
قیچیو گرفت
به موهاش خندید
بهش شونه داد
گفت اگه که زشتن
یا که بد شدن
دوباره موهات
با شونه‌ی خوبت
 نازشون کن یکم
تا اروم شن اونا
رو صورت زیبات

 

888888888888888888


وقتی که تو  میخندی
خورشید به من میتابه
وقتی تو گریه می کنی
 ابرا بر من میباره
وقتی میخندی
جال رو گونت پیدا میشه
مثل قرص ماه
صورتت زیباتر میشه
یه پسر مهربون
با اون چهرهی خندون
زیباتر از قبل میشه
دلم تو رو همیشه
پسری خندون می خواد



[ پنجشنبه 25 دی 1399 ] [ 13:56 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

بارا و ستاره و خنده و فاطمه


باران ببار
قرار من با تو سیلاب نبود
طغیان و طوفان دریا نبود
شستن گردو غبار قطره قطره با اب بود
قرارمان تیشه زدن  بر ریشه ها نبود
روزگارمان تلخ شد به اندازه کافی
 از مرگ درختان با تبر جانیان
تو ببر از دلمان تلخی روزگار را
بشوی از دلم این همه نامردای ها را

8888888888888888888888888

 

ستاره می درخشه
 کنار ماه تابون
اگه نباشه ماهو
 ستاره تو شبامون
سیاه و تاره دنیا
 هم این سَرو هم آن سو

88888888888888888888888888


تو که میخندی
شبا واسم روز میشه
برای من دنیا خندون میشه
رو گونه هات که چال میشه
غمای من پر میکشه
دلم واست پر میزنه

8888888888888888888888888888

فاطمه خانم  رسید از راه
شیرنی آورده از خانه برام

نقل و حلوا ارده  با کیک و کلمپه
نانِ جوشی با کماچ و مسقطی



[ پنجشنبه 25 دی 1399 ] [ 13:45 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

گردو و سیب و پرتقال


پرتقال من شیرین است
گرد و نارنجی مثل توپ
می دهم نصفش را به تو
می‌شوم من با تو دوست
می‌خوریمش با هم چه زود فوری
می‌شویم ما شاد و خندان
در کنار هم دو دوست

 

88888888888888888888888888888

روی شیشه‌ی اتاقم
می کشم یک دانه گردو
 می کند گریه برایم
چونکه دیده او یک لولو


8888888888888888888

 

یک گاز از سیبم میزنم
شکل خری شد خوب و سفید
یک گاز محکم می‌گیرمش
این بار شد خرگوش و سفید
یک گاز دیگر کندم ازش
یک  شیر وحشی شد زشت و کثیف
دیگر تمامش را می خورم
من باز هم می خواهم تو هیس

 

88888888888888888888888

 



[ پنجشنبه 25 دی 1399 ] [ 13:34 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

هلو و خرمالئ

خرمالو چه خرمالوی زیبایی/شیرین و آبدار و گس است وقتی خوردی میبینی که/در بین میوه ها تک است سیب و البالو هم اینجا/در ظرف میوه شسته است چه روز خوبی دارم من/ این میوه ها خوشمره است 🍎🍇🍈🍉🍊🍋🍌🍍🍅🍓🍒🍑🍐🍏 هلو روی شیشه‌ی اتاقم/یک دانه هلو کشیدم قطره قطره می چکد اشک/ بعد از هر خط اشارم چون شیشه بخار کرده/گریه می کند هلویم چه زودی خراب شد آن/ از گرمای این اتاقم

[ پنجشنبه 25 دی 1399 ] [ 13:25 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]