آخرین ارسال های انجمن

عنوان مطلب تعداد پاسخ ها تعداد بازدید ها آخرین پست دهنده
عقرب روی ریل اندیمشک یا از این قطار خون می چکد 0 287 admin
در بغداد 0 181 admin
نوکاپ 0 193 admin

موهاشوو قیچی می کنه و خنده


یه روز یه دخترِ
 نازو خشکلی
جلو اینه تا سرشو دید
به خودش خندید
مثل یه بچه دیو
شاخ دراورره بود
 تاکه شاخو دید
به خودش خندید
قیچی و برداشت
رو سرش کشید
اون شاخ درازو
 از رو موهاش چید
 بهشون گفتش
دیگه شاخ نشین
 مثل دیوِ زشت
دیگه بد نشین
مامانش اومد
 تا که اونو دید
قیچیو گرفت
به موهاش خندید
بهش شونه داد
گفت اگه که زشتن
یا که بد شدن
دوباره موهات
با شونه‌ی خوبت
 نازشون کن یکم
تا اروم شن اونا
رو صورت زیبات

 

888888888888888888


وقتی که تو  میخندی
خورشید به من میتابه
وقتی تو گریه می کنی
 ابرا بر من میباره
وقتی میخندی
جال رو گونت پیدا میشه
مثل قرص ماه
صورتت زیباتر میشه
یه پسر مهربون
با اون چهرهی خندون
زیباتر از قبل میشه
دلم تو رو همیشه
پسری خندون می خواد



[ پنجشنبه 25 دی 1399 ] [ 13:56 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

بارا و ستاره و خنده و فاطمه


باران ببار
قرار من با تو سیلاب نبود
طغیان و طوفان دریا نبود
شستن گردو غبار قطره قطره با اب بود
قرارمان تیشه زدن  بر ریشه ها نبود
روزگارمان تلخ شد به اندازه کافی
 از مرگ درختان با تبر جانیان
تو ببر از دلمان تلخی روزگار را
بشوی از دلم این همه نامردای ها را

8888888888888888888888888

 

ستاره می درخشه
 کنار ماه تابون
اگه نباشه ماهو
 ستاره تو شبامون
سیاه و تاره دنیا
 هم این سَرو هم آن سو

88888888888888888888888888


تو که میخندی
شبا واسم روز میشه
برای من دنیا خندون میشه
رو گونه هات که چال میشه
غمای من پر میکشه
دلم واست پر میزنه

8888888888888888888888888888

فاطمه خانم  رسید از راه
شیرنی آورده از خانه برام

نقل و حلوا ارده  با کیک و کلمپه
نانِ جوشی با کماچ و مسقطی



[ پنجشنبه 25 دی 1399 ] [ 13:45 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

گردو و سیب و پرتقال


پرتقال من شیرین است
گرد و نارنجی مثل توپ
می دهم نصفش را به تو
می‌شوم من با تو دوست
می‌خوریمش با هم چه زود فوری
می‌شویم ما شاد و خندان
در کنار هم دو دوست

 

88888888888888888888888888888

روی شیشه‌ی اتاقم
می کشم یک دانه گردو
 می کند گریه برایم
چونکه دیده او یک لولو


8888888888888888888

 

یک گاز از سیبم میزنم
شکل خری شد خوب و سفید
یک گاز محکم می‌گیرمش
این بار شد خرگوش و سفید
یک گاز دیگر کندم ازش
یک  شیر وحشی شد زشت و کثیف
دیگر تمامش را می خورم
من باز هم می خواهم تو هیس

 

88888888888888888888888

 



[ پنجشنبه 25 دی 1399 ] [ 13:34 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

هلو و خرمالئ

خرمالو چه خرمالوی زیبایی/شیرین و آبدار و گس است وقتی خوردی میبینی که/در بین میوه ها تک است سیب و البالو هم اینجا/در ظرف میوه شسته است چه روز خوبی دارم من/ این میوه ها خوشمره است 🍎🍇🍈🍉🍊🍋🍌🍍🍅🍓🍒🍑🍐🍏 هلو روی شیشه‌ی اتاقم/یک دانه هلو کشیدم قطره قطره می چکد اشک/ بعد از هر خط اشارم چون شیشه بخار کرده/گریه می کند هلویم چه زودی خراب شد آن/ از گرمای این اتاقم

[ پنجشنبه 25 دی 1399 ] [ 13:25 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

خوابیده شاخه


نیلوفری شادم/ بر برکه خوابیدم
با خنده با گریه/به ریشه چسبیدم

🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼

خوابیده شاخه
فصل زمستان
تا که رسد باز
 عید  و بهاران
وقتی بخواند
 اینجا   پرستو
وقتی بچرخد
از هر طرف او
گوید به شاخه
بیدار شو زود
تا که بخندد
 شاخه غم‌آلود
روید  شکوفه
 جوشد جوانه
زیبا  شود  او
 بی  هر   بهانه



[ پنجشنبه 25 دی 1399 ] [ 13:22 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

سقاخونه

سقاخونه hashtag on Twitter

 

هربار از جلوی هر سقاخونه که رد شدم

گفتم ای کاش این اب معجزه میکرد ...


الان همش خوابمو میگم

ای کاش این خواب معجزه می کرد ....


هزار بار دلم خواست مثل پینوکیو از خواب بیدار شم
همون که میخواستم اون شده باشم


چند تا پری مهربون توی این دنیا هست
کی سراغ داره هر کدومش کجا هست


من فقط چند تا قدیس تو این دنیا میشناسم
که در خونه هر کدومش هزاربار

با چشم گریون بس نشستم


چقدر زمان تند میدوه و من

توان دویدن پابه پاشو دیگه ندارم ... .

خستم حال رقصیدن با غم روزگارو دیگه ندارم ...



[ سه شنبه 27 آبان 1399 ] [ 7:41 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

خیلی وقته

دانلود آهنگ ای وای از این بارون غمگین | متن و کیفیت عالی
خیلی وقته که دلم به بوسه ی بارون خوشه
دلم به هوای نوازش باد رهسپار خیابونه
خیلی وقته که دلم با کف زدن صنوبرا می رقصه
با پیام قاصدکا می خنده
خیلی وقته که ماه امید زندگیمه
که شب، ارامشِ دل پریشونو غمگینمه
خیلی وقنه که کوه تنها تکیه گاهمه
که این کاغذها تنها امین حرفهامه
خیلی وقته با صدای جاروی رفته گرا اروم میشم
عاشق گنجشکای روی درخت نارون میشم
خستم، اما خستگیم در نمیره
انگشتام نای رفتن رو دکمه های کیبوردو  نداره ...
مغزم به زور نمایی از یه خیال رنگی میسازه
چشمام حال بیداری از این خوابو نداره
مُردم... به زور شبیه زنده هام
پام حال راه رفتن روی زمینو نداره
دیگه دلم نای بلند شدن از جارو نداره



[ سه شنبه 27 آبان 1399 ] [ 7:39 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

ایران سرای من است

استان‌های ایران + شهرهای مهم، مرکز و دیدنی های هر استان - سفر در ایرانایران سرای من است
از کجا تا به کجا همه خانه من است
از تهران بگیر تا قم و کاشان
از ابیانه تا سریزد و اصفهان
کرمان و سیستان و بلوچستان
تا خراسان و و انزلی و گرگان و گیلان
شفت و رشت و نور و همدان
جنوبم اهواز و دزفول و خرم اباد
بوشهر و بنرعباس و قشم و کیش
همه را تک به تک زندگی کردم
حال و هوای هر مردم شهر خودم تجربه کردم
همه فقط عشق دیدم و اسمان
لبخند و نور سنارگان
وسعت و کبیر و ابی دریا
زردی و سرخی خورشید و سبزی دریادلان
همه جا فقط هست عشق و عشق و عشق



[ سه شنبه 27 آبان 1399 ] [ 7:28 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

کاری نکنم که به قانون زمین بربخورد

 

یاد من باشد که کاری نکنم که به قانون زمین بر بخورد.

کار ما شاید این است که میان گل و نیلوفر قرن پی آواز حقیقت بدویم.

چشمها را باید شست ،جور دیگر باید دید.

سهراب سپهری



[ شنبه 04 مهر 1394 ] [ 21:58 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست

تیری به عقابی می خورد وعقاب می گوید ...

 

"گفتا عجب است !این که ز چو بست و زآهن

این تیزی و تندی و پریدنش کجا خواست؟

چون نیک نگه کرد و پر خویش بر او دید

گفتا"ز که نالیم که از ماست که برماست" 

 

پروین اعتصامی



[ شنبه 04 مهر 1394 ] [ 21:52 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

تاج شاهی طلبی

تاج شاهی  طلبی ،گوهر ذاتی بنمای

ور خود از تخمه جمشید و فریدون باشی

 

ساغری نوش کن و جرعه بر افلاک فشان

چند و چند از غم ایام جگر خون باشی؟

 

تا فضل و عقل بینی ،بی معرفت نشینی

یک نکته ات بگویم ،خود را مبین که رستی

(چندان که به دانش و خرد خود به دیده تحسین بنگری،از معرفت حق دور مانی)

 

در آستان جانان از آسمان میندیش

کز اوج سربلندی افتی به خاک پستی

(در پیشگاه والای معشوق به عظمت مقام خود اگر به بلندی آسمان هم باشد،التفاتی مکن،چه

با این اندیشه تواند بود که از اوج سر افرازی به خاک خواری و ذلت افتی).

 

 

معنی از دکتر خلیل خطیب رهبر

 

 



[ شنبه 04 مهر 1394 ] [ 21:50 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

مرغ دل سیر

 

 

مرغِ دل سیر، زِ هر دام رها می ماند

 

محمد علی بهمنی



[ شنبه 04 مهر 1394 ] [ 21:42 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

اعتماد به خدا

به جان دوست که غم پرده بر شما ندرد

 

گر اعتماد بر الطاف کارساز کنید  (حافظ شیرازی)



[ شنبه 04 مهر 1394 ] [ 21:41 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است

                                             با دوستان مروّت با دشمنان مدارا

 

حافظ

 

 



[ جمعه 27 شهریور 1394 ] [ 22:26 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

جام عدل

 

ساقی به جام عدل بده باده

تا گدا غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند



[ پنجشنبه 12 شهریور 1394 ] [ 16:09 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

گلبانگ سربلندی

 

بر آستان جانان گر سر توان نهادن

گلبانگ سر بلندی بر آسمان توان زد



[ پنجشنبه 12 شهریور 1394 ] [ 16:09 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

حافظانه

 

 

کام بخشی گردون ،عمر در عوض دارد

 

جهد کن که از دولت داد عیش بستانی

***********************

پند عاشقان بشنو وز در طرب با زا

کاین همه نمی ارزد شغل عالم فانی

 *********************

 

پیش زاهد از رندی دم مزن که نتوان گفت

با طبیب نامحرم حال درد پنهانی

 

 ****************************

پیوند عمر بسته به موئیست، هوش دار

غمخوار خویش باش،غم روزگار چیست؟

 *********************

 

ز رهم میفکن ای شیخ ،بدانهای تسبیح

که مرغ زیرک افتد،نفتد بهیچ دامی

 **************************

وقت را غنیمت دان آنقدر که بتوانی

حاصل از حیاط،ای جان ،این دمست تا دانی

 



[ پنجشنبه 12 شهریور 1394 ] [ 15:47 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

اعتماد به خدا

 

به جان دوست که غم پرده بر شما ندرد

گر اعتماد بر الطاف کارساز کنید.



[ پنجشنبه 12 شهریور 1394 ] [ 15:43 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

خدا

 

تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار.



[ پنجشنبه 12 شهریور 1394 ] [ 15:37 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

به بال و پر

 

ببال و پر مرو ازره که تیر پرتابی

هواگرفت ولی به خاک نشست.

 

 

از : حافظ شیرازی

 



[ پنجشنبه 12 شهریور 1394 ] [ 15:34 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

پریدن بی پر

ترا توش هنر میباید اندوخت

 

حدیث زندگی میباید آموخت

 

بباید هر دو پا محکم نهادن

 

 

از آن پس، فکر بر پای ایستادن

 

پریدن بی پر تدبیر، مستی است

 

جهان را گه بلندی، گاه پستی است

 

شعر از پروین اعتصامی



[ پنجشنبه 12 شهریور 1394 ] [ 15:29 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

بر جای خویش نیکوست

 

جهان چو خط و خال و چشم و ابروست

که هرچیزی  به جای خویش نیکوست.

 

 

از شیخ محمود شبستری در گلشن راز



[ پنجشنبه 12 شهریور 1394 ] [ 15:29 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

روز سلامت

به روزگار سلامت درماندگان دریاب

که جبر خاطر مسکین بلا بگرداند.

 

حافظ



[ چهارشنبه 11 شهریور 1394 ] [ 17:02 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

بی پندار

در خیال انکه کاری می کنی

خویش را گردو غباری می کنی

 

روح بی پندار زر بی غش است

آتشست این خودپسندی آتشست

 

 

پروین اعتصامی



[ چهارشنبه 11 شهریور 1394 ] [ 16:57 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

طینت

گر جان بدهد سنگ سیه لعل نگردد

با طینت اصلی چه کند بد گوهر افتاد.

 

حافظ شیرازی



[ چهارشنبه 11 شهریور 1394 ] [ 16:56 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

شعر دو دست

دانی که چرا خدا تو را داده دو دست

من معتقدم که اندر آن رازی هست

یک دست به کار خویشتن پردازی

با دست دگر ز دیگران گیری دست




در کتاب تا صبح تابناک اهورایی(فریدون مشیری)

شاعر ناشناس



[ سه شنبه 03 شهریور 1394 ] [ 17:29 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]

آرزویت چیست؟

 

 

 آرزویت چیست؟



                       بگو



 گفتم:



 که ای کاش چون درخت بودم



 سراپا سبز



 کبوتر لانه ام می کرد



 و رهگذر به زیر سایه ام می خفت دمی



 تا خستگی هایش بگردانم



 بدی ها از درون دل گرفته پاک می کردم



 به هنگام ثمر سودی برای دیگران داشتم



 نه تنها تن



 و حتا لاشه ام هم زندگی می کرد



 و هر دم رو به سوی آسمان پرواز می کردم



 



 آرزویت چیست؟



                           بگو



 گفتم:



 که ای کاش هم چو خورشیدی درخشان در زمان بودم



 به هنگام طلوع من



 زمین می گشت



 به هنگام غروب من



 در آن آسودگی می گشت



 آرزویت چیست؟



                      بگو



 گفتم:



 که ای کاش آب جاری در زمین بودم



 سفر آغاز می کردم



 به هر جایی که می رفتم



 پیام آبی خورشید را سوغات می بردم



 آرزویت چیست؟



                     بگو



 گفتم:



 که ای کاش هم چو دریایی گران بودم



 ز من ابرهای باران زا به سوی آسمان می رفت



 و ماهی ها ز من می گشت



 و خشکی ها به من می گشت



 صدف ها در دلم می گشت



 و مروارید روان می گشت



 



 آرزویت چیست؟



                      بگو



 گفتم:



 که ای کاش چون زمین بودم



 پناه گاهی برای این و آن بودم



 درون دل معادن بود و در دستم فقط بخشش



 به دور از مستی غوغا



 



 آرزویت چیست؟



                      بگو



 گفتم:



 که ای کاش چون مهی بودم



 به تاریکی شب روشن



 و پا در خانه ی هر عاشق و معشوق



 ره هر رهگذر را می نمودم روز



 و همدم با غریبان در پی خورشید می رفتم



 



 آرزویت چیست؟



                      بگو



 گفتم:



 که ای کاش چون گلی بودم



 گل نیلوفر آبی



 و شادی را به دل ها می نشاندم با لبی خندان



 نشان مهر می گشتم



 مرا بهر محبت هدیه می دادند.



اسفند 1374
 
شعر از محمد ملیحیان سایت شعر ناب

 

 

 

 

 

ا



[ یکشنبه 04 آبان 1393 ] [ 17:30 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]