آخرین ارسال های انجمن

عنوان مطلب تعداد پاسخ ها تعداد بازدید ها آخرین پست دهنده
عقرب روی ریل اندیمشک یا از این قطار خون می چکد 0 294 admin
در بغداد 0 186 admin
نوکاپ 0 196 admin

قایم موشک


یک روز ارغوان و معید داشتن با هم بازی می کردن  و ارغوان داشت دنبال معید می گشت و از این اتاق

به اون اتاق می رفت . اومد توی اتاق من و همه جا رو دید که نیست و بعد زیر روسری من را بالا زد و با

شیطنتی که در چشماش برق می زد گفت : معید اینجا نیست!. من که هم تعجب کرده بودم و هم خندم گرفته

بود از اینکارش که زیر روسری من داره دنبال معید می گرده؛ یه لحظه احساس کردم یک درخت هستم و

معید و ارغوانم گنجشکایی هستند که روی شاخه هام خونه کردن و دارن با هم گرگم به هوا بازی می کنن.

اگر چه احساس عجیبی بود ولی قشنگ بود.خیلی قشنگ ....خیلی قشنگ.....




[ شنبه 25 مرداد 1393 ] [ 17:09 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]