آخرین ارسال های انجمن

عنوان مطلب تعداد پاسخ ها تعداد بازدید ها آخرین پست دهنده
عقرب روی ریل اندیمشک یا از این قطار خون می چکد 0 294 admin
در بغداد 0 186 admin
نوکاپ 0 196 admin

عطر خوش زندگی


اولی : داشت با غذاش سبزی می خورد ، یه برگ ریحان رو بلند کرد و جلوی بینی اش گرفت و گفت: به بوی خوش زندگی میده

 

دومی:رفت به سمت کودکش و او را بلند کرد و گشت بچه را به سمت دماغش برد و نفس عمیقی کشید و گفت: پی پی کرده ؛ بوی خوش زندگی میده


سومی: فنجان قهوه ای داغ رو زیر بین اش برد و گفت به چه بوی عطر زندگی میده..


چهارمی : در حالیکه رو به روی دریا ایستاده بود و باد از سمت دریا به صورتش می خرود گفت: به!بوی خوش زندگی میاد


به همین سادگی و زیبایی....



[ دوشنبه 21 تیر 1395 ] [ 19:41 ] [ آناهیتا ]

[ نظرات (0) ]