آخرین ارسال های انجمن
عنوان مطلب | تعداد پاسخ ها | تعداد بازدید ها | آخرین پست دهنده |
عقرب روی ریل اندیمشک یا از این قطار خون می چکد | 0 | 294 | admin |
در بغداد | 0 | 186 | admin |
نوکاپ | 0 | 196 | admin |
چی به چیه از همه چیه
|
آخرین ارسال های انجمن
مغازه دار با وجدانرفته بودیم خرید. چند تا خامه از توی یخچال برداشتیم و به آقای مغازه دار که مرد مسنی بود دادیدم. آقای مغازه دار با دقت آنها را نگاه کرد و گفت : "برای چند روز می خواهی اینها را نگه داری" مامانم گفت:"برای حدود یک هفته". آقای مغازه دار گفت: "پس از اون یکی خامه رو بردار اینها فقط تا همین امروز وقت داره. ما خیلی خوشحال شدیم .چون هنوز عادت نکردیم که تاریخ مصرف روی بسته ها رو نگاه کنیم. من با خوشحالی از آقای مغازه دار تشکر کردم. وقتی از مغازه بیرون می آمدیم هر دو گفتیم :خدا خیرش بده که خودش گفت. وگرنه باید می رفتیم دوباره بر می گشتیم. [ یکشنبه 26 مرداد 1393 ] [ 17:04 ] [ آناهیتا ] |
||
[ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ] |